ابوموسی اشعریابوموسی اشعری (متوفای ۵۲ ق) از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که به واسطه تاثیرش در امر حکمیت پس از جنگ صفین و انتقال خلافت به بنی امیه، شهرت خاصی یافت.وی در دانش قضا تبحر داشت و از فقهای دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، و از اصحاب فتوی در روزگار عمر و عثمان به شمار میرفت. فهرست مندرجات۱.۱ - صوت زیبای ابو موسی ۱.۲ - تبحر در قضاوت ۲ - ابو موسی در روزگار پیامبر ۲.۱ - اشتباه مورخین ۳ - ابوموسی در روزگار خلفا ۳.۱ - شهرهای فتح شده توسط ابوموسی ۴ - ابو موسی در روزگار امام علی ۵ - مهمترین فراز زندگی ابوموسی ۶ - قبول حکمیت ۶.۱ - مقررات حکمیت ۶.۲ - بحث در مورد خلافت ۶.۳ - اعتراض سپاه امام ۶.۴ - سخنرانی ابو موسی در مسجد ۶.۵ - نامه معاویه به ابو موسی ۶.۶ - اعتراف ابوموسی ۷ - تاریخ وفات ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - معرفی اجمالیابو موسی نامش عبدالله پسر قیس بن سلیم بن حضار، از مردم قریه رمع یکی از قرای یمن و اشعریان آن جا بود [۱]
الحموی، شهاب الدین ابو عبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ط الثانیة، ۱۹۹۵م، ج۳، ص۶۸.
و در سال بیست و یکم قبل از هجرت در یمن متولد شد. [۲]
ابن سعد کاتب واقدی، محمد، طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، پاورقی، ج۲، ص۳۳۰.
مادرش ظبیه دختر وهب از قبیله بنی عک بود که اسلام آورد و در مدینه درگذشت. [۳]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۳.
ابو موسی مردی کوتاه قامت، لاغر اندام و کوسه بود و چهار زن قریشی از جملهام کلثوم دختر ابی الفضل بن عباس بن عبدالمطلب را در حباله خود داشت. [۴]
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۴، ص۲۶.
اولین فرزند ابوموسی در مدینه متولد شد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را ابراهیم نامید و با خرما کام او را برداشت. [۵]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۰.
۱.۱ - صوت زیبای ابو موسیگویند صدای دل نشنی داشت، آن گونه که صدای وی در نماز جماعت مامومین را به تعجب وامی داشت. [۶]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۱.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صدای نیکوی وی را به صدای نیهای آل داود (علیهالسّلام) تشبیه کرد. [۷]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۳، ص۹۸۱.
وی به خاطر صوت زیبایش در قرآئت قرآن نیز مهارت داشت.گویند: هر گاه عمر در مجلسی ابوموسی را میدید، میگفت: ای ابوموسی خدا را بیادمان بیانداز. ابوموسی نیز چند آیه از قرآن را با صوت و لحن میخواند. [۸]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۱.
پیش از یکی شدن مصاحف ابو موسی برای خود مصحفی داشت که بیشتر اهل یمن از آن پیروی میکردند و آن را معتبر میدانستند. هنگامی که مصحف ارسالی عثمان نزد ابوموسی آمد، وی اجازه نداد اضافات نسخه خودش حذف گردد و تنها درخواست کرد، اضافات نسخه عثمان بر مصحف وی افزوده شود. [۹]
جلوسا سجستانی، عبدالله بن سلیمان، کتاب المصاحف، تحقیق محمد بن عبده، قاهره، الفاروق الحدیثة للطباعة و النشر، ۱۴۲۳، ص۷۰.
ابو موسی به مسائل ظاهری شرع پایبند بود و میگفت اگر دو سال خراج عراق را در برابر نوشیدن شرابی بدو دهند چنین نخواهد کرد. او مردم را به گریستن سفارش میکرد و به وعدههای خود پایبند بود. [۱۰]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۲.
۱.۲ - تبحر در قضاوتوی در دانش قضا تبحر داشت و از فقهای دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، و از اصحاب فتوی در روزگار عمر و عثمان به شمار میرفت. عمر سفارشهای قضایی وی را تایید میکرد. [۱۱]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۵.
بنا به قولی وی در علم فقاهت در کنار افرادی؛ همانند ابن مسعود و زید بن ثابت قرار داده شده است. [۱۲]
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱۱، ص۲۱۴.
برخی منابع او را جزء شش نفری دانستهاند که از عالمترین اصحاب بودهاند. چنان چه اگر میان عمر و عبدالله(بن مسعود) و زید بن ثابت اختلافی پدید میآمد، عبدالله(بن مسعود) و زید بن ثابت تابع عمر بودند و اگر میان علی (علیهالسّلام) و ابی بن کعب و ابو موسی اشعری، اختلافی پدید میآمد، نظر آن دو تابع نظر علی (علیهالسّلام) بود. [۱۳]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۲۶۸.
حال آن که عمل کرد او از بدو خلافت امام علی (علیهالسّلام) تا واپسین دقایق عمرش به گونهای بود که از هیچ جفایی بر امام دریغ نورزید.علماء امامیه تعابیری تند به نقل از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و معصومان (علیهمالسّلام) درباره ی وی به کار بردهاند و از کسانی برشمردهاند که علی (علیهالسّلام) پس از حکمیت او را در قنوت نماز مورد لعن قرار داد. ۲ - ابو موسی در روزگار پیامبرگزارشهای متفاوتی درباره ی چگونگی و زمان اسلام آوردن وی وجود دارد. بنا به گزارش برخی از مورخین، ابوموسی برای پیمان بستن با سعید بن عاص بن امیة (ابو احیحة) به مکه آمد و در آن جا مسلمان شد و در سال پنجم بعثت به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه جعفر بن ابیطالب به حبشه هجرت کرد. [۱۶]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۳، ص۹۷۹.
ابن سعد این روایت را که توسط ابو برده فرزند ابو موسی نیز نقل شده، مخدوش میداند. [۱۷]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۷۹.
زیرا هیچ یک از سیره نگاران نخستین مانند موسی بن عقبه، ابن اسحاق و ابو معشر که فهرستی از مهاجران حبشه ارائه کردهاند، ابو موسی را از مهاجران به حبشه به شمار نیاوردهاند. علاوه بر آن اگر سن و سال وفات ابوموسی در حدود سال ۵۰ هجری و در ۶۳ سالگی رخ داده باشد، [۱۸]
ابن الأثیر الجزری، عز الدین أبو الحسن علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج ۳، ص ۲۶۵.
[۱۹]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۵.
میبایست وی در سال پنجم بعثت، کودکی ۵ ساله بوده باشد. بر این اساس زمان اسلام آوردن وی نیز متاخرتر بوده و گزارشهایی چون هم پیمانی وی با سعید بن عاص و هجرت به حبشه از اصل باطل خواهد بود.بنابراین درستترین قول آن است که وی همراه تعدادی از اشعریان به مکه آمد و بعد از اسلام آوردن به یمن بازگشت و تا سال هفتم هجری در یمن ماند. سپس در این سال (فتح خیبر) همراه پنجاه نفر از بستگانش از راه دریا راهی مدینه شد. کشتی حامل آنها همزمان با کشتی جعفر بن ابیطالب به سواحل حجاز رسید. [۲۰]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۴.
۲.۱ - اشتباه مورخینمهاجران حبشه و اشعریان با هم در خیبر نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفتند. [۲۱]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۸۲.
این ورود همزمان باعث شد برخی از مورخین به اشتباه، ابوموسی را از مهاجران حبشه به شمار آورند. [۲۲]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۷۹.
[۲۳]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۴، ص۱۷۶۲.
این ادعای ابوموسی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از غنائم خیبر به اشعریان و مهاجران حبشه داده است نیز دلالتی بر هجرت وی به حبشه نمیکند، زیرا این پرداخت هدیهای بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به همه اشعریان و مهاجران به حبشه اعطا کرد. [۲۴]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۲، ص۸۲.
ابو موسی پس از آمدن به مدینه در سال هفتم دیگر به یمن بازنگشت و در مدینه سکنی گزید. در نبرد طائف، سال هشتم هجری ابوموسی پس از کشته شدن برادر یا پسر عمویش، ابوعامر، جانشین فرمانده سپاهی شد که پیامبر برای سرکوب قبایل هوازن فرستاده بود. وی سپاه را تا پیروزی هدایت کرد. [۲۵]
الواقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۹۱۴ - ۹۱۵.
[۲۶]
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۱، ص۳۶۶.
گفته شده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را سالار سوارکاران (سیدالفوارس) لقب داده است. [۲۷]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۰.
در همین سال او و معاذ بن جبل از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آموزش قرآن و فقه و مسائل دینی مردم مکه انتخاب شدند. [۲۸]
الواقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ص۷۲۹.
پیامبر در سال دهم هجری پیش از حجةالوداع ابوموسی را به حکومت زبید (شهری است در یمن.) [۲۴] و ( عدن رمع (به کسر اول و فتح دوم)، جایی است در یمن. بعضی هم گفتهاند کوهی است در یمن. بنا به قولی سرزمین اشعریان است، که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابو موسی اشعری را به ولایت آن گماشت؛ بنابراین قول، رمع در جنوب عربستان سعودی قرار دارد)و ساحل (مقصود از ساحل در این جا، ساحل دریایی است که یمن در مجاورت آن واقع است؛ زیرا این اماکن در یمن هستند. هر گاه از ساحل در حجاز یاد شود، مقصود ساحل ینبع و جده و رابغ است.) [۳۰]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۴۸.
و منصب قضا یی یمن گمارد. [۳۱]
مستوفی، حمدالله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش، چاپ سوم، ص۲۱۸.
۳ - ابوموسی در روزگار خلفاابوموسی تا دوران خلافت ابوبکر بر امارت و قضای یمن باقی بود [۳۲]
قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک قمی (در ۸۰۵)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، توس، ۱۳۶۱ش، ص۲۹۳.
و در واقعه ی اهل رده مرتدان آن نواحی را سرکوب کرد. [۳۳]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۳، ص۲۲۸ - ۲۲۹.
[۳۴]
ابن الاثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۸، ص۶- ۸.
اما حضور فعال او در عرصه ی سیاست از روزگار عمر آغاز شد. در سال ۱۷ (ه. ق) عمر، مغیرة بن شعبه را از حکمرانی بصره برکنار و ابوموسی جز وقفهای کوتاه حدود ۱۲ سال بر آن جا حاکم بود [۳۵]
الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۲، ص۱۴۶.
[۳۶]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۷۴.
[۳۷]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۴، ص۵۰.
[۳۸]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۴.
و در زمان خلیفه دوم در بسیاری از جنگها شرکت فعال داشت و از فرماندهان سپاه مسلمانان در فتوحات ایران و شام و مورد اعتماد عمر بود [۳۹]
ابن قتیبة الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج ۱، ص ۱۴۹.
و نقش مهمی در گشودن بسیاری از شهرها داشت.۳.۱ - شهرهای فتح شده توسط ابوموسیبرخی از مهمترین شهرهای فتح شده توسط وی عبارتند از اهواز در سال هفدهم [۴۱]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۴.
[۴۲]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۱۳۶.
رها، سمیساط و حران، سال هیجدهم، [۴۳]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۱۳۹.
نصیبین در سال نوزدهم، [۴۴]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۴.
شوشتر [۴۵]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۷۸.
که به سبب استواری باروهایش مدتی طولانی در برابر مهاجمان مقاومت ورزید و سرانجام در سال بیستم گشوده شد، [۴۶]
ابن العبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ط الثالثة، ۱۹۹۲، ص۱۰۲.
فتح اصفهان، [۴۷]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۵۷ - ۵۵۸.
در سال بیست و سوم [۴۸]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۴.
[۴۹]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ۸۱ - ۸۳.
یا بیست چهارم [۵۰]
البلاذرى، أبو الحسن أحمد بن يحيى، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبة الهلال، ۱۹۸۸، ص ۳۰۶.
[۵۱]
فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸، ص۳۰۶.
و نیز گشودن مجدد برخی از شهرها از جمله ری، [۵۲]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۹۱.
شوش، قم و کاشان بوده است.گویند ابوموسی اولین کسی است که به عمر، لقب امیرالمؤمنین داد و به عنوان امیرالمؤمنین، برای او دعا کرد. [۵۵]
المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۳۰۵.
یعقوبی در ذیل حوادث سال ۱۸ هجری مینویسد: «در این سال، عمر، امیرالمؤمنین نامیده شد و پیش از آن، خلیفه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفته میشد. ابوموسی اشعری به او نوشت: به بنده خدا، عمر امیرالمؤمنین و چنین معمول شد.» ابوموسی در جریان مراودات نزدیکش با عمر، از نامههای بدون تاریخی که از سوی خلیفه دریافت میکرد، گله کرد. عمر با مشورت اصحاب، هجرت را مبدا تاریخ قرار دارد. [۵۷]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۱۵.
بعد از دستور منع کتابت حدیث توسط عمر، ابو موسی برای اظهار وفاداری به وی دستور داد تمام احادیث مکتوبی را که وی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثبت کرده بود، محو و نابود کنند. [۵۸]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۴.
سپس عمر ابو موسی را به ولایت کوفه انتخاب کرد و پس از مدتی وی را به دلیل اعتراضات مردمی برکنار کرد [۵۹]
ابن الاثیر، عز الدین ابو الحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۳، ص۲۰.
و به منصب قضا در کوفه گماشت. [۶۰]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۷۵.
در روزگار عثمان بنا بر وصیت عمر، [۶۱]
ابن اعثم کوفی، احمد (۳۱۴م)، الفتوح، بیروت، دار الندوة الجدیده، ج۴، ص۳۹۱.
ابو موسی چهار و به قولی شش سال تا سال ۲۹ هجری، والی بصره بود. [۶۲]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۲۶۴.
سپس عثمان ابو موسی را بر کنار کرد و پسر دایی خود عبدالله بن عامر بن کریز را بر آن کار گماشت. علت عزل ابوموسی از حکومت بصره را بد رفتاری وی با مردم بصره و شکایت از او عنوان کردهاند. [۶۴]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۷۷.
هر چند عثمان در دیگر بلاد نیز به تدریج حاکمان غیراموی را عزل و امویان را بر امور حکومت نهاد.ابوموسی پس از برکناری تفقد مالی عثمان را نپذیرفت و در کوفه اقامت گزید. [۶۵]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۲۶۴ - ۲۶۵.
در سال سی و چهار هجری مردم کوفه علیه فرماندار اموی آن شوریدند و از عثمان خواستند که ابوموسی را فرماندار کوفه گرداند. [۶۶]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۱۰۶.
عثمان ناگزیر تحت فشار کوفیان، ولایت ابوموسی بر کوفه را تایید کرد. [۶۷]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۵، ص۲۵.
[۶۸]
http://lib.eshia.ir/۴۰۱۷۱/۳/۹۷۹/ظبية ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۹۸.
از آن پس ابوموسی برای زندگی به کوفه رفت و در سالهای پایانی خلافت عثمان به جای سعد بن عاص اموی حاکم کوفه شد. [۶۹]
عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۳، ص۹۷۹.
در این هنگام ابوموسی به حمایت از عثمان در مقابل شورشیانی پرداخت که خواستار خلع عثمان بودند. عثمان چنان از این حمایت خشنود شد که گفت سالها او را بر امارت خواهد گماشت و از این رو تا قتل عثمان در این سمت باقی بود. [۷۰]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۵، ص۲۴.
[۷۱]
ابن خیاط، ابو عمرو خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ص۹۸.
.۴ - ابو موسی در روزگار امام علیابو موسی اشعری همواره در خط مخالفان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) حرکت کرد. [۷۲]
ثقفى كوفى، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد، الغارات، ترجمه عزيز الله عطاردى، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳ش، ص ۳۸۱.
.عمل کرد ابو موسی در آغاز حکومت علی (علیهالسّلام) به روشنی نمایانگر نارضایتی وی از بیعت مردم با امام است. پس از کشته شدن عثمان و بیعت مهاجر و انصار مدینه با امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) در بیست و پنجم ذیالحجه ، سال ۳۵ هجری، کوفیان نزد ابوموسی که در این هنگام والی کوفه بود، رفتند و از او پرسیدند که چرا با امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بیعت نمیکند و مردمان را به بیعت او نمیخواند؟ حال آن که مهاجر و انصار، همه با او بیعت کردهاند؟ ابوموسی گفت: در این معنی توقف میکنم و مینگرم تا بعد از این چه شود؟ هاشم بن عتبه بن ابی وقاص به او گفت: ... مهاجر و انصار و خاص و عام با امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بیعت کردهاند. میترسی اگر با علی (علیهالسّلام) بیعت کنی، عثمان از آن جهان باز آید؟ پس چون هاشم بن عتبه با امام بیعت کرد، ابوموسی که دیگر بهانهای نداشت به ناچار با امام بیعت کرد. [۷۳]
ابن اعثم کوفی، احمد (۳۱۴م)، الفتوح، بیروت، دار الندوة الجدیده، ج۲، ص۴۳۸.
این در حالی بود که امام علی (علیهالسّلام) با وجود برکناری کارگزاران عثمان و واگذاری مناصب به افراد شایسته و پرهیزکار، ابوموسی اشعری را بر خلاف میل باطنی خود به پیشنهاد مالک اشتر بر سمت خود باقی گذاشته بود. در نبرد جمل هنگامی که امام علی (علیهالسّلام) ، به قصد مقابله با فتنه در توقفگاه ذی قار در نزدیکی کوفه، محمد بن جعفر و محمد بن ابی بکر را برای جمع آوری نیرو به کوفه فرستاده بود، ابوموسی با این سخن که جنگ دنیا طلبی و راه آخرت در گرو خانه نشینی است و هنوز بیعت عثمان در گردن ماست و تا کشندگان عثمان مجازات نشدهاند، با کسی نخواهیم جنگید از تجهیز سپاه جلوگیری و حتی پیک امام را به زندان و قتل تهدید کرد. [۷۵]
ابن الاثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۳، ص۲۶۰.
[۷۶]
ابن اعثم کوفی، احمد (۳۱۴م)، الفتوح، الفتوح، ترجمه، متن، ص۱۰۰۷.
امام علی (علیهالسّلام) برای دومین بار عبدالله بن عباس و مالک اشتر را به کوفه فرستاد. اما ابوموسی نه تنها حمایتی نکرد، بلکه از فرمان امام سرپیچی کرد و اهل کوفه را به این بهانه که این کار فتنه انگیزی است، [۷۷]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۴، ص۴۸۶ - ۴۸۷.
از یاری رساندن به امام برحذر داشت و کوفیان را به عدم همراهی امام تشویق کرد. [۷۸]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۲۱.
زیرا عایشه طی نامهای از او چنین خواسته بود. [۷۹]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۴، ص۴۸۳.
حضرت علی این بار فرمان عزل او را به فرزندش حسن (علیهالسّلام) داد و او را همراه با عمار یاسر به کوفه فرستاد. دیگر بار ابوموسی با ایراد خطبهای کوفیان را از مداخله در آن چه وی آن را نزاعی بین قریش نامید که میبایست خود به اصلاح آن بپردازند، برحذر داشت، با ابلاغ فرمان عزل او توسط حسن بن علی (علیهالسّلام) ، مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او به وسیله ی مردم شد. [۸۰]
ابن الاثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج۳، ص۲۶۰.
۵ - مهمترین فراز زندگی ابوموسیاما مهمترین فراز اسف بار زندگی سیاستی ابوموسی، حضور وی در جریان حکمیت پس از نبرد صفین بود که به مدت ۱۱۰ روز در سال ۳۷ هجری میان سپاهیان امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و معاویه ـ فرمانروای معزول شام- رخ داد و موجب انتقال خلافت به بنی امیه شد. سپاه معاویه در آستانه شکست به نیرنگ عمرو بن عاص قرآنها را بر نیزه کردند و سپاه علی (علیهالسّلام) را به داوری قرآن میان دو گروه فرا خواندند. امام علی (علیهالسّلام) که سخت از ساده دلی بخشی از سپاه دل گیر بود، فرمود: به خدا سوگند ما با اینان میجنگیم تا به کتاب خدا ایمان آورند زیرا کتاب خدا را به یکسو افکندهاند. مسعر بن فدک تمیمی و زید بن حصین طائی که در شمار خوارج درآمدند خطاب به امام گفتند: به حکمیت کتاب خدا گردن نه و الا همه ی شما را تسلیم آنان میسازیم یا با تو آن خواهیم کرد که با عثمان بن عفان کردیم. [۸۲]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۲.
کوته فکری و دسته بندیهای فرماندهان سپاه عراق و اصرار بخشی از سپاه علی (علیهالسّلام) ، سرانجام نبرد را به حکمیت کشاند. [۸۳]
المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۷۴۹.
۶ - قبول حکمیتابوموسی که در واقعه ی صفین از جنگ کناره گرفته بود و در عرض - بین تدمر و رصافه در شام- اقامت داشت، با ارائه ی وجههای بی طرفانه و صلح جویانه، توسط یاران یمنی امام علی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جمله اشعث بن قیس، یزید بن الحصین و مسعر بن فدکی، [۸۴]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۳.
به عنوان حکم برگزیده شد. [۸۵]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۵، ص۵۱.
این انتخاب از سوی امام که به ابن عباس تمایل داشت و نیز یاران برجسته ی امام چون شریح بن هانی، احنف بن قیس و ابن عباس، با مخالفت شدید مواجه شد. زیرا آنان ابو موسی را به ساده اندیشی شناخته و او را هماورد مناسبی برای عمرو بن عاص که به کید و غدر مشهور بود، نمییافتند.اما اشعث و یارانش با انتخاب ابن عباس به عنوان حکم مخالف بودند و سخنشان این بود که در این قضیه نباید دو مضری به حکمیت بنشینند بلکه باید یک طرف یمنی باشد. [۸۷]
المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۳۹۰ - ۳۹۱.
هر چند امام با اصل حکمیت و نحوه ی عمل کرد بخش بزرگی از سپاه آشکارا مخالف بود؛ اما ناگزیر پیمان حکمیت میان امام علی (علیهالسّلام) و معاویه در روز چهارشنبه سیزده شب باقی مانده از صفر سال سی و هفتم نوشته شد و با انتخاب ابوموسی به عنوان حکم از سوی اهل عراق و عمرو بن عاص، حکم اهل شام سند آن به امضای بزرگان دو طرف رسید. از جمله گواهان اهل شام، عبدالله بن عمرو بن عاص بود. [۸۸]
المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۲، ص۱۹۷.
[۸۹]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۳.
۶.۱ - مقررات حکمیتبر اساس حکمیت، مقرر شد هر یک از طرفین در ماه رمضان همراه چهار صد تن از پیروان خویش در دومةالجندل در نزدیکی دمشق گرد آیند تا در فاصله ی حداکثر یک سال بر وفق آن چه مقتضای کتاب خداو سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، اعلام نظر نمایند و بر امنیت هر یک از حکمها پس از اعلام رای تاکید شد. مذاکرات حکمین در دو مرحله و دو منطقه دومة الجندل و اذرح که نیمه راه عراق و شام قرار داشت، [۹۱]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۴.
انجام شد. [۹۲]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۵- ۶۳۶.
معاویه که از مخالفت اصحاب برجسته امام علی (علیهالسّلام) با انتخاب ابوموسی اطلاع داشت، برای جلب نظر ابوموسی در نامهای به او نوشت: عمرو بن عاص با من بیعت کرده است، به خدا سوگند اگر تو نیز با من بیعت کنی دو پسرت را یکی بر کوفه و دیگری را بر بصره میگمارم و هیچ دری بر روی تو بسته نخواهد شد و همه خواستههای تو برآورده میشود. اما ابوموسی پیشنهاد معاویه را نپذیرفت. [۹۳]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۴.
۶.۲ - بحث در مورد خلافتنظر ابوموسی آن بود که عبدالله پسر عمر بن خطاب را به خلافت برگزینند که داماد وی بود. اما عمرو عاص معاویه را پیشنهاد کرد که ابوموسی گفت که وی شایستگی آن را ندارد. عمرو عاص از مظلوم کشته شدن عثمان و ولی دم بودن معاویه و خویشاوندی او با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سخن گفت (منظور وی امحبیبه دختر ابو سفیان بود که پس از درگذشت عبید الله بن جحش، در سال هفتم هجرت به همسری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درآمد.) [۹۵]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ص۱۳۹.
و سرانجام پسرش عبدالله را به خلافت پیشنهاد کرد که بار دیگر با مخالفت ابوموسی مواجه شد.پس از بحث و مذاکره طی روزهای متوالی میان حکمین و نگرانی یاران وفادار امام علی (علیهالسّلام) از عمل کرد ابوموسی و هشدار آنان درباره ی نیرنگ عمرو عاص به ابوموسی، دو حکم نتوانستند بر شخص واحدی اتفاق نمایند، نهایتا ابوموسی پیشنهاد کرد که: علی (علیهالسّلام) و معاویه را از خلافت خلع کنیم و کار را میان مسلمانان به شوری واگذاریم. عمرو موافقت کرد و گفت: «کاری است که صلاح مردم در آن است.» به روایت دیگر آن دو با توافق در مورد انتصاب عبدالله بن عمر به خلافت از یک دیگر جدا شدند. [۹۸]
ابن قتیبة الدینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۱، ص۱۵۵.
در پی اقدام ابوموسی برای معرفی عبدالله بن عمر به خلافت، ابن عمر طی نامهای به ابوموسی اظهار داشت، کاری که عمر وی را از آن نهی کرده بدان وارد نخواهد شد. ابن عمر در این نامه -که در اصالت بخشهایی از آن میتوان تردید کرد- امام علی (علیهالسّلام) را شایسته تر از خود به خلافت دانست و ابوموسی را به تندی سرزنش کرده و در نزاع امام علی (علیهالسّلام) و معاویه، امام را بر حق دانست. ابوموسی به ابن عمر جواب داد که این کار را برای رضای خدا انجام داده و قصد قربت به خداداشته نه قصد قربت به وی. [۹۹]
ابن قتیبة الدینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۱، ص۱۵۹.
۶.۳ - اعتراض سپاه امامدر این هنگام گروهی از سپاه امام به نشانه اعتراض بر قبول حکمیت به رهبری ابن الکواء در حروراء گرد آمدند، امام علی (علیهالسّلام) نزد آنان رفت و از آنها پرسید: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا این حکمیت رای شما نبود. پس من شرط کردهام که حکمین به حکم قرآن داوری کنند. اگر چنین کردند که بحثی نیست و اگر چنین نکردند ما به حکمشان گردن نخواهیم نهاد. اکنون به شهر خود بازگردید. شش ماه درنگ میکنیم تا مالی فراهم شود، آن گاه با دشمنان خود کارزار میکنیم. [۱۰۰]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۵.
اما پس از خیانت بزرگ ابوموسی در حق مسلمانان [۱۰۱]
الکوفی، ابو محمد احمد بن اعثم (۳۱۴م)، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، طالاولی، ص۱۰۰۷ - ۱۰۰۸.
که منجر به دو دستگی در سپاه امام شد، سپس حملات خوارج بر جان و مال مسلمانان و اصرار آنان بر گمراهی خویش، [۱۰۲]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۵، ص۸۴ - ۸۵.
غارت مناطق تحت حاکمیت امام توسط عمال معاویه [۱۰۳]
الکوفی، ابو محمد احمد بن اعثم (۳۱۴م)، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱/۱۹۹۱، طالاولی، ج۴، ص۲۱۸ - ۲۱۹.
و در نهایت شهادت امام علی (علیهالسّلام) به دست مردی از خوارج، مجالی برای تحقق تدبیرهای امام باقی نگذاشت.۶.۴ - سخنرانی ابو موسی در مسجدعمرو فردای آن روز در مسجد نخست ابوموسی را بر منبر فرستاد. ابوموسی به مردم گفت نظری بهتر از آن ندیدیم که این دو مرد را از حکومت خلع کنیم و کار را به شورا واگذاریم من علی (علیهالسّلام) و معاویه را از خلافت خلع کردم، تا شما خود هر که را دوست دارید، انتخاب کنید. آن گاه عمرو عاص به منبر رفت و گفت: "این شخص سالار خود را از خلافت خلع کرد، من نیز سالار او را همان گونه که او خلع کرد خلع میکنم و سالار خویش، معاویه را بر خلافت پایدار میدارم که او صاحب خون عثمان و سزاوارترین کس به مقام اوست. " [۱۰۵]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۶.
[۱۰۶]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۳، ص۲۳ - ۲۴.
امام علی (علیهالسّلام) تصمیم حکمین را که بر پایه نیرنگ بود و نه کتاب خدا محکوم کرد. ابوموسی پس از ناسزاگویی به عمرو که او را سخت فریفته بود بر مرکب خود سوار شد و به مکه گریخت و مردم شام بر معاویه به خلافت تهنیت گفتند. ۶.۵ - نامه معاویه به ابو موسیزمانی که ابوموسی در مکه بود معاویه برای وی نامهای بدین مضمون نوشت: «آنانی که تو را ناخشنود کردهاند من نیز آنان را ناخشنود دارم. به شام بیا، من از علی برای تو بهتر هستم.» اما ابوموسی پیشنهاد او را نپذیرفت و در پاسخ به معاویه نوشت: «همان نظری را که عمرو در مورد تو دارد، من نیز درباره علی دارم، بجز این که هر چه کردم برای خدا کردم و عمرو هر چه کرده است برای تو بوده است.» [۱۰۸]
ابن قتیبة الدینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۱، ص۱۶۰.
هر چند عمل کرد ابوموسی چنین چیزی را تایید نمیکند؛ اما گفته شده که وقتی امام علی (علیهالسّلام) از نامه ابو موسی به معاویه با خبر شد بر او ترحم کرد و دوست داشت که ابوموسی به وی بپیوندد، بنابر این نامهای برای او فرستاد. ابوموسی که هیچ بهانهای برای توجیه گناهش نداشت، ناخرسند از خود و برای دور ماندن از سرزنشهای اهل عراق، ماندن در مکه را برگزید. [۱۰۹]
ابن قتیبة الدینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۱، ص۱۶۱.
در سال ۴۰ (ه. ق) معاویه بسر بن ابی ارطاة را برای بیعت گرفتن از کسانی که با حکمیت مخالفت کرده بودند، فرستاد. ابوموسی که در روز حکمیت حکم خلع او را داده بود، از مواجه با بسر هراسان شد، تا این که بسر به او امان داد. [۱۱۰]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۵، ص۱۳۹.
[۱۱۱]
ابن عبد البر، ابو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الاولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۱، ص۱۶۲ - ۱۶۳.
۶.۶ - اعتراف ابوموسیابوموسی با وجود اعترافش درباره ی جفای وی بر امام علی (علیهالسّلام) در ماجرای حکمیت، [۱۱۲]
ابن قتیبة الدینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۱، ص۱۶۱.
پس از شهادت امام و صلح امام حسن (علیهالسّلام) برای درخواست ولایت و امارت نزد معاویه رفت که معاویه با آن موافقت نکرد و چون در بار اول بر وی به خلافت سلام نکرد، از سوی معاویه تهدید به مرگ شد، ابوموسی روز بعد بر او به امیری مؤمنان سلام کرد، و رفتار روز گذشته خود را تصحیح نمود. [۱۱۳]
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶، ج۵، ص۴۸ - ۴۹.
معاویه پس از آن همواره عمل کرد ابوموسی را در مسئله حکمیت میستود و حتی به فرزندش یزید نیز سفارش کرد که اگر عهده دار کار مردم شدی در مورد ابوبرده سفارش به نیکی کن که پدرش برای من دوستی هم چون برادر بود. [۱۱۴]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۴.
این رفتار ابوموسی حاکی از آن است که وی چندان هم از انتخاب شدن معاویه و کنار رفتن علی (علیهالسّلام) ناراضی نبوده است. چنان که ابوبرده میگوید: پس از این که معاویه به حکومت رسید پیش او رفتم. هیچ دری به روی من بسته نشد و هیچ حاجتی نداشتم؛ مگر این که برآورده شد. [۱۱۵]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۴، ص۸۴ - ۸۵.
ابو برده که بعدها در شمار اشراف کوفه و طرفداران امویان قرار گرفت، همواره مورد لطف خاندان اموی قرار گرفت. وی در زمان حجاج از طرف او به عنوان قاضی کوفه و پسرش بلال بن ابی بردة به عنوان قاضی بصره منصوب شد.نگاهی به شیوه ی ولایت داری شهرها توسط ابوموسی در دوران خلفا چهره ی مزورانه ی او راروشن مینماید، از جمله؛ در سال ۲۹ هجری مردم ایذه و کردان از دین برگشتند و ابوموسی میان مردم ندا داد و آنان را به جهاد دعوت کرد و از فضیلت جهاد پیادگان سخن گفت تا آن جا که کسانی بار بر چهار پایان نهادند و خود پیاده راهی شدند. آنان که زیرک تر بودند و از دو رویی وی خبر داشتند در انتظار ماندند تا ببینند ابوموسی خود چه میکند. روز حرکت ابوموسی سواره بارهای خویش را از مصر بر چهل اسب بیرون آورد. عنان او را گرفتند و گفتند: «ما را بر این اسبان اضافی بنشان و به کار پیاده روی که ما را بدان تشویق میکردی، علاقه نشان بده.» آن گاه نزد عثمان رفتند و بر کناری او را خواستند و گفتند هر که بر ما حکومت کند از این اشعری که زمین ما را میخورد و کار جاهلیت را میان ما تجدید میکند بهتر است. [۱۱۷]
الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷/۱۹۶۷، ط الثانیة، ج۴، ص۲۶۵.
۷ - تاریخ وفاتدر سال و محل درگذشت ابوموسی اختلاف است. بعضی درگذشت ابوموسی را در مکه و بعضی دیگر در ثویه موضعی به کوفه [۱۱۸]
ابن اعثم کوفی، احمد (۳۱۴م)، الفتوح، بیروت، دار الندوة الجدیده، ترجمه متن، ص۹۶۸.
ذکر کردهاند. سال های۴۲، [۱۱۹]
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰، ج۶، ص۹۵.
۴۴، ۴۵، ۴۹، ۵۲ و ۵۳ هجری [۱۲۰]
ابن الاثیر الجزری، عز الدین ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹، ج۳، ص۲۶۵.
نیز به عنوان زمان درگذشت وی بنابر اختلاف مورخان ذکر شده است.۸ - پانویس۹ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابوموسی اشعری»، تاریخ بازیابی۹۵/۱/۲۸. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابوموسی اشعری»، تاریخ بازیابی۹۵/۱/۲۸. ردههای این صفحه : تاریخ زندگانی امام علی | جنگ صفین | حکمیت | راویان حدیث از پیامبر | رجال | صحابه | محدثان قرن ۱ (قمری) | مقالات پژوهه
|